آنكه بودش به لب نام حسين زهرا
رفت و آخر به دعا گشت حسينش ذاكر
ماند درخاطره اش حنجره بغض حسين
شد از آن روي بر آن غم به خدايش شاكر
رفت و آخربه جهان،روي نظر هيچ نكرد
خوش نشين اي توبه عشق وبه لقايش ذاكر
منتظر سوخت ز داغ غمت اي عاشق دل
تا كه شايد شود از سوزنوايش طاهر